۱۶۵

دعاء نهم: نیز شما یک شخص دیگر را شنیدید که در تشهد می گوید
اللهمَّ إني أسألُك بأن لك الحمدَ لا إله إلا أنتَ الحنانُ المنانُ بديعُ السماواتِ والأرضِ يا ذا الجلالِ والإكرامِ يا حيُّ يا قيومٌ ، إِنِّي أَسْأَلُكَ الْجَنَّةَ وَأَعُوذُ بِكَ مِنَ النَّارِ . شما به صحابه رضی اللّه عنهم فرمودید: به شما معلوم است که این شخص واسطه چه چیز را داده دعاء کرده است؟ صحابه رضی اللّه عنهم عرض کردند که: اللّه و رسول اورا بهتر علم است ، شما ارشاد فرمودید که: قسم به او ذاتی که در دست او جان من است او به اللّه تعالٰی "اسم اعظم" اورا واسطه داده دعاء کرده است ، واسطه کسی راکه داده دعاء کرده شود او قبول کرده می شود ، و خواسته شود داده می شود -۲-
دعاء دهم: نبی صل اللّه وعلیه وسلم را که در میان تشهد و گشتاندن سلام معمول خواندن کدام دعاها بود از اینها دعاهای مندرجه ذیل نیز بود:
اللهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ، وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ، وَمَا أَسْرَفْتُ، وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي، أَنْتَ الْمُقَدِّمُ وَأَنْتَ الْمُؤَخِّرُ، لَا إِلَهَ إِلا أَنْتَ -۳-

۱- در این دعاء ذکر طلب کردن به وسیله اسماء حسنیٰ و صفات اللّه تعالٰی است و اللّه تعالٰی برتر مارا قول خود را (وَ لِلّٰهِ الْاَسْمَآءُ الْحُسْنٰى فَادْعُوْهُ بِهَا۪) به اللّه تعالٰی نامهای خوب آنرا واسطه داده دعا بخواهید در الاعراف (۱۸) حکم آنرا داده است -
ماند از این علاوه به جاه ، حق یا حرمت کسی در دعاء وسیله گرفتن امام ابوحنیفه و اصحاب او رحمهم اللّه این را مکروه یعنی حرام قرار داده اند ، مگر افسوس به این سخن است که اکثریت مردم که در آن بسیار علماء نیز است شما این متفق علیه ذکر وسیله را نیز نخواهد شنیدند ، بلی آنها را بر وسیله بدعی آنقدر عمل و اسرار است گویاکه علاوه از این هبچ چیز جایز نیست ، در حالی که وسیله بدعی کم از کم امر مختلف فیه که ضرور است ، شیخ الاسلام ابن تیمیه را بر این موضوع به نام "التوسل والوسیلة" یک رساله مهم و بی مثال است که مطالعه آن باید کرده شود - باز رساله من "التوسل أنواعه و احکامه" که دو بار چاپ شده است - نیز در موضوع و اسلوب مهم است ، در این من از بعضی داکترهای هم عصر خود دارای سند پی ایچ دی تردید شبهات نو آنها نیز شده است - اللّه تعالٰی همه مارا راه هدایت نصیب بفرماید -
۲- ابوداؤد ، نسائی ، احمد ، الأدب المفرد بخاری ، طبرانی ، توحید ابن منده (۲/۴۴ ، ۱/۶۷ ، ۱/۷۰-۲) به اسناد صحیح
۳- مسلم ، ابوعوانه