۱۱۶

سبقت کردن بودند -۱-

بیان بعد از رکوع تا دیر ایستاده شدن و در این اطمینان را واجب بودن

نبی صل اللّه وعلیه وسلم این قیام را آنقدر دراز میکرد که تقریباً برابر به رکوع می بود ، چنانکه حالا گذشت ، بلکه شما گاهی آنقدر قیام دراز می کردید که بعضی صحابه رضی اللّه عنهم می گفت که شاید شما فراموش کرده اید -
و شما حکم کردن این قیام را به اطمینان میدادید ، چنانچه شما به "مسئی صلوة" ارشاد فرمودید: "باز تو سر خود را از رکوع بلند کرده چنان راست ایستاد شو که همه استخوان ها بر جای خود بیایند" و در یک روایت دیگر است که "وقتی که شما از رکوع برخیزید پشت خود را به کلی رلست نگه دارید و سر خود را چنین بلند نگه دارید که همه استخوان ها به مفاصل خود بیایند" -۳-

۱- مالک ، بخاری ، ابوداؤد
۲- بخاری ، مسلم ، احمد ، تخریج این حدیث در ارواء الغلیل در حدیث (۳۰۷) موجود است -
۳- بخاری ، مسلم فقط جمله اولی ، دارمی ، حاکم ، شافعی ، احمد -
تنبیه: مدعا و مقصد این حدیث به کلی واضح است که در این قیام آمدنی بعد از رکوع غایت درجه اطمینان باید باشد ، مگر ماند از علماء حجاز وغیره در این حدیث در این قیام استدلال کردن بر بستن هردو دست بر سینه ، از روایات مجموعی حدیث "مسئی صلوة" بعید از کار نه بلکه باطل است ، زیراکه در حالی که در هیچ لفظ یا سند این حدیث در قیام اول بستن هردو دست ها بر سینه ذکر نیست پس آیا از الفاظ (همه استخوان ها بر جای خود بیایند) یا (همه استخوان ها بر مفاصل خود بیایند) در قیام بعد از رکوع استدلال بستن هردو دست ها بر سینه چگونه روا خواهد بود؟ این در آن وقت صحیح می بود که الفاظ مجموعی این حدیث بر این استدلال مساعد و مددگار می بود ، مگر در اینجا حال این است که دلالت حدیث بطور واضح برعکس این استدلال میرود -
باز اینجا یقیناً هیچ تعلق این حدیث بر بستن دست ها بر سینه نیست ، زیراکه اینجا در این حدیث مراد از "استخوان ها" استخوان های ستون فقرات کمر است ، چنانچه بیان شد ، و تائید این از فعل قبلی گذشته نبی صل اللّه وعلیه وسلم ("شما از رکوع چنین ایستاد شدید که تمام استخوان های ستون فقرات به جاهای خود آمدند" نیز می شود ، پس قاری باید از غور و فکر کردن کار بگیرد -
       حاشیه جاری ....