۱۳۷

بر شهادت از آهن نیز سخت تر است -۱- صحابه کرام رضی اللّه عنهم در دعاکردن به نه کردن اشاره با انگشت ملامتی و گرفت می فرمودند -۲- و نیی صل اللّه وعلیه وسلم این کار با حرکت دادن انگشت دعاکردن را در هردو تشهد می کردند -۳- شما یک شخص را که با انگشت خود اشاره کرده دعا می خواست دیدید شما به طرف انگشت شهادت اشاره کرده فرمودید: صرف با یک صرف با یک -۴-

... حاشیه گذشته
من می گویم که: از این این واضح می شود که در تشهد حرکت دادن انگشت از سنت رسول اللّٰه صل اللّه وعلیه وسلم ثابت است که بر آن امام احمد و دیگر ائمه سنت عمل می کردند - پس آن مردم از اللّه تعالٰی بترسند که گمان آنهاست که این کار لغو و عبث است که به نماز جور نمی آید از سببی که این مردم با وجود داشتن علم سنت بودن آن باز هم حرکت نمی دهند ، و در تاویل آن چنین تکلف میکنند که خلاف از فهم ائمه و از اسلوب عربی از هردو است - و سخن دیگر این است که در مسائل دیگر سخن امام را با وجود مخالف بودن سنت بعضی مردم از جانب آنها مدافعت میکنند و میگویند که سخن امام را غلط قرار دادن بر آنها طعن و تشنیع کردن است لیکن این مردم این سخن را اینجا فراموش کرده اند ، و تردید این سنت صحیحه و بر آن بر عاملین آن مذاق میکنند , حال آنکه این مردم بدانند یا ندانند در این بر آن ائمه نیز مزاق کردن است که بطور باطل از طرف آنها مدافعت کردن عادت آنهاست ، زیراکه که آن ائمه در اینجا قائل این سنت اند ، این نه بلکه از این مزاق کردن بر ذات رسول اللّٰه صل اللّه وعلیه وسلم نیز لازم می آید ، از سببی که آورنده این سنت که شما هستید ، پس مزاق کردن بر این سنت در اصل مذاق کردن بر رسول اللّٰه صل اللّه وعلیه وسلم است - (فمن جزاء من یفعل ذالک منکم اِلا ....)؟!
ماند اینکه بعد از اشاره کردن با انگشت پایان کردن یا یا بر "لااِله" ایستاده کردن و بر " إلا الله" پایان کردن ، در سنت رسول اللّٰه صل اللّه وعلیه وسلم بر این سخن ها هیچ دلیلی یافت نمی شود , بلکه این سخن ها در روشنی این حدیث خلاف سنت اند -
و در آن حدیث است که: "نبی صل اللّه وعلیه وسلم انگشت شهادت خودرا حرکت نمی داد" او سنداً صحیح نیست چنانچه من تحقیق آنرا در ضعیف سنن ابی داؤد در (۱۷۵) کرده ام ، و اگر صحت آن ثابت نیز شود این حدیث نافی خواهد بود ، و حدیث مذکوره بالا "مثبت" خواهد بود ، و در نزد علماء مثبت را بر نافی مقدم کردن سخن معروف است ، پس در حدیث برای نفی سنت تحریک هیچ دلیلی نیست -
۱- احمد ، بزار ، ابوجعفر ، الا مالی للبختری (۱/۶۰) ، الدعا للطبرانی (ق ۱/۷۳) ، سنن عبدالغنی المقدسی (۲/۱۲) به سند حسن ، مسند الرویانی (۲/۲۴۹) ، بیهقی -
۲- ابن ابی شیبه (۲/۱۲۳/۲) ، به سند حسن -
۳- نسائی ، بیهقی به سند صحیح -
۴- ابن ابی شیبه (۱/۴۰/۱۲) و (۲/۱۲۳/۲) ، نسائی ، حاکم این را صحیح گفته است و ذهبی تائید آنرا کرده است ، در نزد ابن ابی شیبه یک شاهد آن نیز است -